شخصیت سوخته...دومین برگ

سرش باز گیج میرود و تنه ش سعی میکند نگهش دارد.می بندش و دوباره بازش میکند.تاریکی خودش را چپانده روی نور چراغ رومیزی ای که روی تخت افتاده و او خودش را چپانده  زیر فضای اتاق کم اکسیژنش. لعنتی ها عجب سمفونی راه انداخته اند.چرا تا حالا نفهمیده بود از فرکانس صدای جیرجیرکهای شب بر خلاف سر ظهری هایش زاری میبارد.زار تر از صدای خش خش جاروکش شهرداری شیفت شب. زنی در خیابان میدود - نمی بیندش ولی حتما" میدود- و فحش مادر میدهد و او حوصله ی حدس زدن دلیلش را هم ندارد...صدای جیغ بالا می گیرد...دوان دوان به دنبال بیماری که بیهوش بر روی برانکاردی دارد به اورژانس هدایت می شود...-بار چندمشه؟  -دوم یا سوم...نمیدونم... -مطمئنی کار خودشه؟خیلی خون ازش رفته؟  -نمیدونم...نمیدونم.سه روز بعد...همان جوان...همان بیمارستان...اما این بار نسبت به سه روز قبل نشانی از انزجار یا افتخار به همراه دارد...۲۷ بخیه بر روی نبض دست چپ...سکوتی مبهم...بغضی تکه تکه:


مرگ از پنجره ی بسته به من می نگرد
زندگی از دم در قصد رفتن دارد
روحم از سقف گذر خواهد کرد...در شبی تیره و سرد
تخت حس خواهد کرد که سبک تر شده است
توده ی زشت و کریهی شده ام
دوستانم از من می ترسند
آشنایانم نیز)اشک هایی حلقه زده در چشم(...به ملاقات پرستار جوان می آیند

 

من مسیح ۲۰ ساله از تهران...چه تفاوتی دارد...مهم این است که من مسیح هستم...مهم این است که هستم...سال کبیسه ای بد یمن و پر از زمستان...شخصیتی سوخته که خاطرات خود را زنده بگورانه می نویسد...مرگ خیلی آسان می‌تواند الان به سراغ من بیاید اما من تا می‌توانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد...و اما دلیل اینجا بودن و نوشتن...نه برای سو رئالیسم است و نه برای شکستن تابوهای روانشناسی...تنها...می نویسم از زمان بودنهایم برای زمان نبودن هایم...خاطرات زندگی خودم را بازگو می کنم...همین...به امید آنکه این بار عده ای را سر خوش و امیدوار کنم نه بدبخت و ناامید...

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
ناتاشا یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:56 ب.ظ

سلام داداش گلم!
وبلاگ جدید مبارک! به امید اون روزی که از شادی هات بنویسی! زیاد دور نیست...!

تو خیلی دوست داری به آدم امیدواری بدی اما باور کن جای امیدی نمونده!!!

پریسا دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:54 ق.ظ

سلام ...
مبارک باشه ... (وبلاگ رو میگم )
و هم متاسفم برای اون عزیزی که از دست دادی ... :(

از وبلاگ قبلیت اومدم اینجا ...
باور کردنش برام خیلی سخته که فقط ۲۰ سالت باشه ...!

وقتی توی اون وبلاگت بودم فکر کردم باید حدود ۲۷- ۲۸ سال یا بالاتر باشی ...
نمی دونم ...شاید چون من وقتی ۲۰ سالم بود خیلی بچه بودم ...یا شاید تو خیلی زود بزرگ شدی ...

به هر حال موفق و خوش باشی همیشه ...

نه...تو دیر بزرگ نشدی...
دست روزگار بود که من راه ۳۰ ساله رو ۲۰ ساله برم...همین

پریسا دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:58 ق.ظ

راستی ، چرا شخصیت سوخته ؟

اونی که به دیگران ظلم میکنه ، دلی رو میسوزونه ، قلبی رو میشکونه ، کارای پلید میکنه ، اونه که شخصیتش سوخته اس ... نه تو !

شخصیتی که دیگه ارزشی نداره سوختس...حالا تو هر جور دوست داری بهش نسبت بده

دمدمی دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:48 ق.ظ http://daam.blogsky.com

آهان! خط آخر رو خوندم! اینجا من نیستم!! چون خودم یک زمانی و گاهی الان برای بعضی ها (که واقعا میشه براشون کاری کرد) همین نقش رو بازی می کنم اما برای خودم که نمی تونم که...که...!

من نقش بازی نمی کنم...

! دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:03 ق.ظ

نمی دونم واسه چی و چرا تصمیم به انتحار گرفتی
شاید برای شمعی که خاموش شد
من به این حرف هدایت خیلی اعتقاد دارم
زخم هایی مثل خوره ...
رو یه صندلی باچندتا زخم جسمی ( هدیه ، مشیت و یاحکمت ، شایدم قسمت)
و چندین زخم روحی
ولی ساده لوحانه و یا احمقانه و یا با ایمان
هنوز امیدوار زنده موندم
.... می خونم ببینم چی نوشتی و چه خواهی نوشت
اگر مرگ طبیعی فرصتی بده
بالاخره یه روز کمر همت خواهم بست
و خودم زمان مرگمو معین می کنم
.... تا بعد

باور کن خودمم نمیدونم...
منم فکر می کردم دست خودمه اما نبود...
گشتم نبود...نگرد نیست!!!

عسل دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ب.ظ

SALAM MAN ASAL HASTAM RASTESH ZIAD WEBLAGETO DOROST NAKHONDAM VALI
MOSHTAGHAM BEDOONAM CHERA SHAKHSIYATETOON SOOKHTE INO BARAYE IN MIGAM KE SHAYAD HAM MAN HAM IN EHSASO MIKONAM MANOON MISHAM AGE BE IN SOALAN JAVABI BEIDI

جوابت لای همین نوشته هاست که حال نکردی بخونیشون...
ولی در یه جمله میشه گفت:
شخصیتی که نه هست و نه نیست
میشه سوخته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد